چقدرصبورشده ام

ساخت وبلاگ
هوالصبورالسلام علیک یااباصالحسلام باباییچقدردلم برات تنگ شد چقدربرات حرف نزدم؟!!شبهاکه چشمم به قاب عکس شما،عموجون ومادربزرگ می افته یه غم سنگین یهویی افته رودلم می خوادخفه م کنهکاش آدمهامیدونستند داشتن همدیگه چه نعمت بزرگیهوقتی یادم می افته شمانیستین حالم خیلی بدمیشه نه میتونم گریه کنم نه می تونم سوال بپرسم ونه می تونم دادبزنمتویه حالت بدی موندم کاش برام دعاکنیگاهی وقتایادبچگیم می افتم ویادترسهامدلم میخوادمثل همون وقتهابترسم وتوباشی .دلم قرص بشه که تونستیباباجون با اینکه زمستونه ولی بوی بهارمیادحتی ازلابلای درز خونه همیشه بوشوحس کرداین روزها لم برای همه تنگ شده برای زن عمو برای حیاط خونه ش برای آقافضل الله بااون شال سبزی که به د ورکمرمی بستبرای بچه هاش که درسانحه ی تصادف جونشون دادنباباخیلی گریه دارم اماکاسه ی چشمام خشکهدلم پراز درد به رزاوبهارکه فکرمیکنم دلم خیلی می سوزهدلم تنگه + نوشته شده در یکشنبه یکم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 21:37 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:36

هوالصبور السلام علیک یااباصالح چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:36